بابرده له
بابرده له
ورد بیرم...

 

روز اول هفته معلم : نانوشته بهتر

روز شنبه 13 اردیبهشت زنگ اول شنیدم جناب آقای دکتر خرمی رئیس شبکه بهداشت به مناسبت تبریک گویی روز معلم به مدرسه خواهد آمد. زنگ دوم صبح،  پس از زنگ تفریح به دفتر آموزشگاه برگشتم . مقداری شیرینی روی یکی از میزها ی دفتر بود.  پس از مدتی سوال کردم جناب آقای دکتر تشریف آورده اند؟ جوابی نشنیدم. گفتم به  من نگویید برایتان می نویسم. سوال کردم .

- کی آمده؟

ج- خودت فکرش کن.

نمی دانم.

-مدیر شیرینی خریده؟

ج: نه.

-اولیا؟

ج:«شتر در خواب بیند پنبه دانه»

...

-پس کی؟

ج: رؤسای بانک مسکن و بانک کشاورزی .

چه عجب.[مزاح: از نوع شیرینی هم معلومه . هرگز به دفتر ندیده ایم.حتماٌ پول و وام هم همراه خود آورده اند.]

-به چه مناسبتی ؟

 ج: تبریک روز معلم.

خوب.

دو تبریگ گویی در قاب گرفته را هم آورده اند.

-تبریک گویی  چی ؟

-ج: تبریک روز معلم

به تابلو ها نگاه کردم . خندیدم .

گفتند : چرا می خندی.

گفتم تاریخ و شماره نداره و سال 1393 را هم در پایین گوشه راست نوشته اند . مال سال های گذشته است در انبار مانده . روز انبار تکانی پیدا کرده اند و گفته اند برای روز معلم لازم خواهیم داشت و در پایین هم یک سال 1393 را نوشته اند. حالا فکر کردم حقیقتش همین است.

گفتم : امروز روز مدیر است یا معلم؟

گفتند : معلم. گفتم: عنوان : مدیر محترم ...  . بدون آوردن القابی و معرفی جنسیت. گفتم مدیر :روز بر شما مبارک .

مقام ارسال تبریک گویی را نگاه کردم.:فرماندار : جناب کاکه درویشی

گفتم: مسئولین فرمانداری هم همراهشان بودند؟

گفتند : نوچ.

گفتم :پس چطور؟

گفتم : حالا چرا دو تابلو مثل هم ؟ با یک عنوان و متن و مقام ارسالی.

گفتنند : آخر دو رئیس بودند.

گفتم : پس خواسته اند هیچ کدامشان از ... کم نیاراند. نه همان حرف اولی، انبار تکانی و حوصله نداشتن در سطل آشغال گذاشتن .

-چه مدتی ماندند؟

گفتند: پنج دقیقه کمتر. آن هم ایستاده. ننشستند ، چون پشت ماشین پر از شیرینی و قاب بود. مورد های دیگر هم داشتند. می خواستند به آنجا هم سر بزنند.

...

حال:

کی آمدند؟

چرا رؤسای بانک؟

چگونه آمدند و چگونه رفتند ؟

با چی آمدند؟

...

این آمدن و رفتن افراد غیر فرهنگی به محیط آموزشی و شرکت آن ها در مناسبات آموزش و پرورش در صورتی که ما از روز و تجمع و مناسبات دیگر ارگان های دولتی بی خبریم غیر ضروری به نظر می رسد به ویژه در در وقت کار اداری خودشان، نامگذاری این روز و مناسبت آن و نوع قدر دانی از جامعه فرهنگی در تناسب با روز دیگر اداره ها و قدرانی از مدیران به جای معلمان و نداشتن اندیشه براین مهم که هر معلمی می تواندمدیر باشد ولی هر مدیری نمی تواند معلم باشد و این روز را با روز مدیر اشتباه گرفته اند، توزیع شیرینی در روز مرگ یک روحانی و اختصاص آن به روز معلم و...برای من بسیار جای غور و اندیشه بود. دلم می خواهد بنویسم، اما می دانم نوشتن نمی خواهد چون هرکس بخواند و مدتی در تامل فرو رود به اندیشه هایم نزدیک خواهد شد.

باز هم می اندیشم ... . تنها خودمان از خودمان تعریف و تمجید می کنیم وبه خودمان دلنوازی می دهیم.

به خدا قسم:

 نه... نه ....نه ....

نه ... نه ... نه...

خواهش می کنم جای نه ها را پر رنگ کنید.  



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهشنبه 31 اسفند 1398برچسب:, توسط taher.m
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.